آخر، عشـق تو مرا اهل سحــر خواهد کرد
چشم خشکیده ام از مهر تو تر خواهد کرد
بندۀ خوب شدن بسته به یک غمزۀ توست
گوشه چشمت دل ما زیر و زبر خواهد کرد
حب تـو گـر بنشــیند بـه نهـــانخــانۀ دل
حب دنیــا دگر از ســینه به در خواهد کرد
دلـم از فرط گنــه سنـگ شده کــاری کن
که نفس های تو در سنگ اثـر خواهد کرد
دسـت بـالا ببـر و جــانم از آتـش برهــان
که خـدا محض تو از بنـده گذر خواهد کرد
کیمیـایی است عجب تعزیـه داری شما
که نصیـب دل عشــاق گهر خواهد کرد
عــاقبت نوکـرتـــان بـا نظــر مـادرتــان
به سوی کرب و بلای تو سفر خواهد کرد